سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مصوباتی که محقق نشده اند

d

در گفتگو با دکتر قنبری نماینده استان در مجلس عنوان شد؛

گفتگو از : ارسلان مرشدی

 

سرانجام پس از سه بار به هم خوردن قرار مصاحبه در روزهایی که مجلس در تعطیلی به سر می برد در یکی از بعد از ظهرهای گرم تابستان ایلام پای صحبت های دکتر داریوش قنبری نشستم. کسی که در انتخابات میان دوره ای مجلس هفتم وکالت مردمی را بر عهده گرفت که از همان ابتدا نامشان با واژه آزار دهنده محرومیت اجین شده است . گفتگو با دکتر قنبری را با موضوعی برای تمام فصول؛ بحث شیرین هسته ای آغاز کردم و بعد از از گذشتن از عراق و بحرین و بهارستان به ایلام رسیدیم. از مصوبات استانی رییس جمهور تا آمارهای آقای استاندار و موضوعات دیگر که بهتر است خود شما بخوانید، ماحصل گفتگوی 3 ساعته من با این عضو برجسته کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است.

صحبت های من که با دکتر قنبری تمام شد گفتم؛ آقای دکتر اگر شائبه رد صلاحیت شما تا حالا تنها یک شاید بود با مصاحبه های از این دست یک باید می شود. پاسخ دکتر جالب و در عین حال تامل برانگیز بود، یک لبخند و این جمله ناتمام؛ این مردم هستند که باید باید را بگویند ...

 

هفته گذشته اولی هاینونن معاون پادمانی آژانس با یک تیم از بازرسان آژانس وارد تهران شد و در دیدار با وعیدی معاون لاریجانی به یک توافقاتی دست یافتند. با توجه به وضعیت کنونی پرونده هسته ای و باز بودن راه برای صدور قطعنامه سوم و اینکه آژانس چند ماه قبل 52 مورد از همکاری های فنی خود را با تهران معلق ساخت. این احیای روابط با آژانس در گشودن گره کور هسته ای کمکی می کند؟

اینکه مجددا تهران و آژانس وارد گفتگو شده اند و هیات هایی را رد و بدل می کنند یک تحول مثبتی در روند بررسی پرونده هسته ای است و این امیدواری ایجاد می شود که ما بتوانیم بخشی از مسائلی را که با آژانس داریم و بخشی از ابهامات را رفع کنیم چرا که این ابهامات اگر حل شود ما می توانیم قدرت چانه زنی بیشتری داشته باشیم و به خلع سلاح تبلیغاتی غرب مبادرت کنیم و یک مشروعیت بین المللی به پرونده هسته ای بدهیم. با توجه به سوابق مذاکرات و موضع گیری های گذشته این مقدار توافق را کافی نمی دانم و نه تنها خوشبین نیستم بلکه احساس می کنم به این شکل نمی شود حقوق هسته ای ما از طرف جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود چون آژانس تحت حاکمیت غرب است و غرب هم نمی خواهد ایران به یک قدرت هسته ای که توانایی غنی سازی را داشته باشد، تبدیل شود. مذاکره با آژانس نهایتاً به داشتن قدرت هسته ای دارای نیروگاه نه دارای قدرت غنی سازی منجر شود. اما آیا ما خواهیم پذیرفت که فعالیتهای غنی سازی را کنار بگذاریم. با توجه به روند گذشته حاکم بر سیاست خارجی ما یک دورنمای مثبتی را ندارد. اینکه نه ما کوتاه بیایم نه غرب پس مذاکره چه فایده ای دارد چون تجربه گذشته به آموخته که مذاکرات گذشته فقط مذاکره برای مذاکره بوده نه چیز دیگر. چرا که هیچ نتیجه خاصی نداشته است و تنها فضای یاس و ناامیدی را بر سر مذاکرات انداخته است.

آقای وعیدی در دیدار با هاینونن اشاره داشت که اگر ما مجدداً به رژیم های بازرسی گذشته برگردیم و در تاسیسات هسته ای را به روی بازرسان آژانس باز کنیم  این امید را داریم که پرونده هسته ای ما از دستور کار شورای امنیت خارج شود و به مرجع فنی، حقوقی و قانونی بررسی کننده آن یعنی همان شورای حکام آژانس برگردد. با این روند تحولات هسته ای شما چقدر امیدوارید که پرونده هسته ای ما به شورای حکام آژانس برگردد؟

من امیدوار نیستم که حتی طبق گفته آقای وعیدی اگر بازرسی ها را از سر بگیریم به هر حال مسئله حل می شود و پرونده به شورای حکام آژانس بر می گردد. این نگاه خوشبینانه به مسئله است و با واقعیات پرونده هسته ای متفاوت است چون بحث هسته ای ما با غرب بحث غنی سازی است نه بازرسی. هر چند بازرسی هم بخشی از مشکلاتی است که در ارتباط با پرونده هسته ای داریم. ما حتی تایم اوت را هم نپذیرفتیم چه برسد به انتظارات بعدی آژانس. به نظر من اگر به همین روند مذاکرات ادامه داشته باشد، مذاکره ای نداشته باشیم و اصلاً مذاکره ای صورت نگیرد بهتر است چون اگر قرار باشد ما انعطاف نداشته باشیم و غرب هم انعطاف نداشته باشند مذاکره به نتیجه نمی رسد. مذاکره حالت معامله دارد یک بده بستان است. ما باید یک امتیاز بدهیم تا یک امتیاز بگیریم و این یعنی هنر دیپلماسی. هنر کسی که مذاکره می کند این است که کمترین امتیاز را بدهید و بیشترین امتیاز را بگیرید. من معتقدم که اگر قرار است این مذاکرات به نتیجه برسد در پرونده هسته ای دو طرف باید در مواضع خوشان انعطاف داشته باشند و این انعطاف می تواند نشانی از حسن نیت دو طرف در حل موضوع از طریق مذاکره باشد. این حسن نیت هم باید دو طرفه باشد اگر قرار است ما تعلیق را انجام بدهیم باید یک تعلیق مدت دار باشد. ضمن اینکه بحث هسته ای هم یک مسئله ملی است. ما چندین سال است که این مسئله را دنبال می کنیم از زمان هاشمی تا زمان خاتمی که در سایه سیاست تنش زدایی ایشان با وحدت پیش می رفت و این حساسیت ها را هم نداشت. این فشارهایی که آلان بر ایران وارد می شود در آن زمان نبود و این حساسیت غرب و موضعگیری آنها در قبال پرونده هسته ای یک واکنش طبیعی به این حرکتهای است که ما داریم. لاریجانی در طی مذاکرات می آید و یک فضایی را برای مذاکره ایجاد می کند اما ما در داخل می آییم و این فضا را خراب می کنیم. یعنی با موضعگیری رییس جمهور باز فضا به هم می خورد. بایستی یک هارمونی هم در سیاست خارجی ما وجود داشته باشد یعنی مهمتر از همه چیز آن فضای مذاکرات است در غیر این صورت عدم ورود به مذاکره با این رویکرد منطقی تر است.

همین و اینکه در بیشتر رایزنی ها لاریجانی سعی می کند که سطح کنونی مذاکرات را در همین سطح حفظ کند و با این موضعگیری های داخلی ایشان فقط سعی دارد که این اظهارات را تلطیف کند و به نوعی پیشرفتی در مذاکرات نداشته باشد

همین طور است یعنی لاریجانی در مذاکرات پیش نرفته است و در خوشبینانه ترین حالت هم شرایط فعلی را حفظ کرده است.

اوایل مارس رایس اعلام کردند که در صورت ادامه مذاکرات هسته ای با حضور ایالات متحده من هم حاضرم در مذاکرات شرکت کنم و این حاکی از نگرش مثبت نسبت به ادامه مذاکرات هسته ای است. ولی خوب این مسئله در حالی است که هفته آینده ناو هواپیما بر اتمی یو اس اس اینتر پرایز وارد خلیج فارس می شود و به دو ناو دیگر محلق شده و آرایش دلتا را تکمیل می کند. این مسئله که مقامات امریکایی مدام از مذاکرات هسته ای دم می زندد ولی در کنار آن هم رویکرد نظامی را دور از نظر ندارند این تناقض در رفتار و گفتار واشنگتن به چه نحوی قابل توجیه است؟

به نظر من این تناقض در رفتار نیست. جنگ ادامه دیپلماسی است یعنی هنگامی که قلم دیپلمات ها از کار می افتد این تفنگ نظامیان است که به کار می افتد و اینها در یک راستا هستند. ما هم باید آمادگی را در مقابل طرف مقابلمان داشته باشیم. با این مواضعی که ما در پیش گرفته ایم باید انتظار داشته باشیم که هنگامی که دیپلماسی به نتیجه نرسید و به جنگ انجامید ما هم توانایی دفاع از کشور داشته باشیم. آنچه که اکنون حاکم است به قول شما استفاده از تمام گزینه است. در برهه کنونی این امیدواری برای غرب وجود دارد که دیپلماسی به نتیجه برسد و نیازمند استفاده از گزینه نظامی نباشد چون این راهبرد هزینه بر برای دو طرف است. دیپلمات ها در تلاش هستند که این گزینه آخرین راهکار باشد. به هر حال اینکه امریکاییها ناوهای جدیدی را وارد منطقه کردند و دارند موقعیت نظامی خود را در منطقه تقویت می کنند این حاکی از این مسئله است که می خواهند این پیام را به تهران بدهند که ما تنها به دپلماسی بسنده نمی کنیم و آمادگی این انجام گزینه نظامی را هم داریم، چون مسئله برای ما مهم است اگر شما نپذیرد و گفتگوها به نتیجه نرسد ما توانایی این کار داریم. این تحرکات نظامی امریکا در منطقه حکایت از این امر دارد که گزینه نظامی جزیی از برنامه های امریکا است و گر نه امریکا هیچ وقت اینقدر هزینه نمی کند. اعزام ناو به لحاظ مالی، نظامی و حتی امنیتی هزینه بر است و این هزینه وقتی می تواند قابل قبول و توجیه باشد که یک برنامه ای را برای کار داشته باشند. همین طوری که خود مقامات آنها نظیر رایس و هم بوش هم اعلام کرده اند تمام گزینه برای آنها روی میز است اما برای بعد . چون اعلام کرده اند که هیچ گزینه ای را دور از نظر ندارند. به نظر من استفاده گزینه نظامی جدی است به ویژه بحث انتخابات در امریکا و حوادث عراق و افغانستان که نتوانسته انتظارات را برآورده کند و همین مسئله هم موجی از استرس و فشار روانی و امنیتی را بر سیاست خارجی امریکا وارد کرده که باعث می شود آنها به سمت گزینه نظامی بروند.  واشنگتن ایران را به عنوان مسبب ناآرامی در کشورهای همسایه می داند و طرح اتهامات علیه ایران، کشاندن پای ایران به ناارامی های عراق و توجیه افکار عمومی داخل امریکا است  که اگر حمله انجام شد آنها بگویند ایران جدا از بحران هسته ای یک عامل ناآرامی در عراق است. یعنی هدف اصلی امریکا این است که ایران را یک مخل امنیتی جهانی جلوه دهد. این اقدامات با تصویب 2 قطعنامه و در راه بودن سومین قطعنامه ادامه دارد. مرحله بعد تشدید و توسعه دایره تحریم ها و ادامه جنگ اقتصادی و دپیلماتیک با حمایت کشورهای منطقه است. این حلقه هم کم کم  دارد تکمیل می شود. بحث هلال شیعه و نارضایتی مصر و عربستان و امارات و حتی بحرین همه قطعات پازل امریکایی در منطقه است که تکمیل می شود. این دایره تنگ تر می شود و ایران را به سمت هدف امریکا هدایت می کند.

فکر می کنم اظهارات آقای شریعتمداری و سرمقاله کیهان هم کمکی برای ادامه این راهبرد امریکا ولی در جهتی دیگر بود. وقتی در نشست چند هفته قبل شورای همکاری خلیج باز بحث جزایر سه گانه مطرح شد و با استقبال آنها نیز همراه شد. در این میان بحث تشعشعات نیروگاه اتمی بوشهر و اظهارات امیر کویت هم جالب توجه است. واقعاً با چه رویکردی در این برهه که یک دیپلماسی اصطکاک زا را با کشورهای عرب حوزه خلیج در دستور کار سیاست خارجی داریم این اظهارات تحریک کننده را مطرح می کنیم؟

در مورد اظهارات آقای شریعتمداری اتفاقا در این تنها مورد من با ایشان موافقم و از ایشان دفاع می کنم. در رابطه با اهمیت این بحث اما از یک زاویه دیگر باید بگویم. این نحوه حمایت بحرین از تعلق جزایر ایرانی به امارات در موضعگیری های که کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس علیه ایران دارند. ما باید بحث جزایر را به شکلی پاسخ بدهیم. جدا از اینکه دستگاه سیاست خارجی ما چه موضع و دیدگاهی دارد مردم ما احساس ملی گرایی و ناوسیونالیستی شان تحریک می شود و با توجه به این اظهارات یک واکنش هایی را نشان خواهند داد. اینکه شریعتمداری به عنوان یک روزنامه نگار به ابراز احساسات ناسیونالیسی شان می پردازند چیز بدی نیست.